۳ بعدالتحریر
یکم – بعدالتحریر جهانیشده:
یک سیاره، جنگهای بسیار
یادداشت: امسال بیستمین سالگرد صدور «بیانیه ششم» از جنگل لاکاندون و پنجمین سالگرد «بیانیه برای زندگی» است. در «بیانیه ششم» موضع ضدسرمایهداری خود را آشکارا اعلام کردیم و فاصله انتقادی خود با سیاست حکومتی را مشخص ساختیم. بیانیه «برای زندگی» تلاشی بود برای دعوتی گستردهتر در جهت به اشتراک گذاردن مقاومتها و سرکشیها. این سالها برای رفقای زن، مرد و دگرباشان، که امضا کنندگان بیانیه ششم جنگل لاکاندون و بیانیه زندگی هستند ، دشوار بوده، اما همچنان پابرجا ماندهایم، نه تسلیم شدهایم، نه خود را فروختهایم و نه عقبنشینی کردهایم. توفان دیگر نشانهای شوم نیست، بلکه واقعیتی حاضر است. این بعدالتحریرها برای تاکید مجدد بر تعهد ماست و مِهر و احتراممان نسبت به آنان که با وجود تفاوتها در مسیر و سرنوشت، با ما همنوا هستند؛ هر یک به شیوهها، زمانبندیها و جغرافیای خاص خود.
*******
تمام جنگها تا زمانی بیگانهاند که درِ خانهات را نزنند. اما توفان قبل از آمدن زنگ نمیزند. وقتی حسش میکنی، دیگر نه دری مانده، نه دیوار، سقف، یا پنجرهای. نه خانهای هست، نه زندگیای. وقتی میرود، تنها بوی کابوسی مرگبار باقی میماند. بعد، خیلی زود بوی گازوئیل و بنزین ماشینها خواهد آمد و سروصدای ساخت و ساز بر ویرانهها. هیولای طلایی میگوید: «گوش بده، این صدا، آمدن پیشرفت را نوید میدهد».
و چنین است… تا جنگ بعدی.
*******
جنگ، وطنِ آشوب، بینظمی، هرجومرج و نابودی انسانیت است. جنگ، وطنِ پول است.
استفاده از موشک، پهپاد و هواپیماهایی با هوش مصنوعی، «انسانیتر کردن جنگ» نیست. اینها فقط محاسبهای اقتصادی هستند. یک ماشین، سودآورتر از انسان است. درست است که گرانتر است اما سرمایهگذاری میانمدت محسوب میشود. قدرت تخریبی بیشتری دارد؛ و دیگر دردسرهایی مثل عذاب وجدان، معلولین ذهنی و جسمی، شکایت، اعتراض، کشمکشهای تحقیرآمیز و جلسات بیثمر دادگاههای بینالمللی وجود نخواهد داشت.
و چنین خواهد بود، تا زمانی که ریختن خون متجاوز دوباره سودآور شود.
*******
معمولاً حساب میکنند که با هزینه جنگها چند نفر را میتوان سیر کرد؛ اما علاوه بر اینکه حساب کردن روی احساس همدلی و همبستگی سرمایه خود بیثمر است، این تخمین نیز اشتباه است.
آنچه باید سنجید، سودی است که از ساختن مراکز خرید و مناطق گردشگری بر روی اجساد دفنشده زیر آوار (و زیر هتلها و مراکز تفریحی) حاصل میشود. فقط اینگونه میتوان ذات واقعی یک جنگ را درک کرد.
زیربنای تمدن مدرن با بتن ساخته نمیشود، بلکه با گوشت، استخوان و خون ساخته میشود، با خون بسیار.
سیستم ویران میکند، تا پروژههای بازسازی را بفروشد. بعد از شهرهای ویرانشده، چشمانداز آسمانخراشها، مراکز خرید و زمینهای گلف پدیدار میشود؛ آنقدر هوشمندانه که حتی ترامپ هم برنده میشود، نتانیاهو کلاس حقوق بشر میگذارد، پوتین مسابقهی خرسهای سیبری برگزار میکند و شی جینپینگ بلیتهایش را میفروشد. نماد پول در رأس هرم میدرخشد؛ هرمی که پرستندگان سرمایه را دور خود جمع میکند.
*******
در جنگهای اخیر، اروپای متکبر بالادست به خط مقدم تبدیل شده است. تفریحگاه و سرگرمی مناسبی برای سرمایه. اصطلاح «اروپامحوری» اکنون بخشی از گذشتهای نوستالژیک و کهنه است. جهتگیری این اروپا در هیئت مدیره شرکتهای بزرگ و لابیهای سرمایهداری تعیین میشود. رئیس آمازون ازدواجش را در استخر ویلای ونیزیاش جشن میگیرد و ناتو به شعبه پخش تسلیحات بدل شده است.
دولتهای ملی اروپا در برابر «رئیس مافیا» با شرم صورت میپوشانند، درحالیکه آرزو دارند از او مستقل شده و به ارتش سرمایه بپیوندند. نه در آینده، که همین حالا (مانند اوکراین). سرمایه، اسلحه را تامین میکند، اروپا کشتهها را، در حال و آینده. پوتین هولوگرامی از تزاریسم و شوروی میسازد و شی جینپینگ مدل جدیدی از یک هرم اجتماعی را آماده میکند.
کمی آنطرفتر، نه نوادگان ترامپ، بلکه وارثان شرکتهای بزرگ، رؤیای تعطیلات در فلسطینی بدون فلسطینیها را در سر میپرورانند. نتانیاهو، یا جایگزینش، میزبان آنها خواهد بود و بعد از غذا، میهمانان را با داستانهایی دربارهی کودکان، زنان، مردان، پیران، بیمارستانها و مدرسههایی که با بمب و گرسنگی کشته شدهاند سرگرم خواهد کرد و در حالی که زیبدیه [خوراکی متشکل از میگو، گوجهفرنگی، سیر و فلفل که در ظرف گلی پخته میشود. م ] سرو میکند با افتخار خواهد گفت: «میلیونها دلار صرفهجویی شد چون مراکز توزیع غذا را به شکارگاه بدل کردم» مهمانان کف خواهند زد.
*******
جنگ، گزینه نخست سرمایه برای خلاص شدن از دست «بیمصرفها»ست. دین، سیاست درست یا نادرست (که دیگر اهمیتی ندارد)، خطابههای آتشین، روایتهای قهرمانانه ساخت هوش مصنوعی، آتشبسهایی با صدای انفجار در پسزمینه، آتشبسهایی که طبق شاخصهای بورس و قیمت نفت تنظیم میشوند؛ همه اینها صرفاً صحنهآراییاند.
خدایانِ ساختگیِ گوناگون مشغول حمایت از مرگ و تخریب در این طرف یا آن طرف جنگاند. ولی خدای واقعی که همهجا هست و قادر مطلق است، سرمایه است که یا ساکت میماند یا با افتخار میخندد؛ چون اکنون بیشرمی فضیلت شده است. پشت همه چیز، آنچه اهمیت اصلی را دارد پنهان میشود: تراز مالی شرکتها و بانکهای بزرگ.
قوانین بینالمللی درباره جنگ دهههاست که منسوخ شدهاند. در جنگهای مدرن، سازمان ملل فقط به درد جشنهای مدارس میخورد. حرفهایش از حد جملههای دختری در مسابقه ملکه زیبایی فراتر نمیرود: «دوست دارم صلح جهانی برقرار شود».
ارتشهای سرمایه مثل پیکهایی عمل میکنند که در محل، خدمات ارائه میدهند. کسانی که کیلومترها دورتر از میدان جنگاند امتیاز میدهند: «۵ ستاره برای نتانیاهو!» در رقابت «پیک سال»، ترامپ، پوتین و نتانیاهو پیشتازند، اما سیستم همیشه گزینههای دیگر هم دارد… چه مرد، چه زن (برابری جنسیتی را فراموش نکنیم).
در رسانههای جمعی، از جمله شبکههای اجتماعی، جغرافیاهای دور از سرزمینهایی که مورد تجاوز واقع شدهاند، به تماشاگر بدل میشوند. انگار مسابقه ورزشی باشد، هر کدام طرف یکی را میگیرند، یکی را تشویق و دیگری را هو میکنند. از گلهای زده خوشحال، از گلهای خورده ناراحت میشوند. مفسران نیز چاشنی این نمایشند و از «ژئوپولیتیک» میگویند؛ و رؤیایشان نه پایان سلطه، بلکه تعویض ارباب است.
شاید فراموش کردهاند که دنیا استادیوم نیست بلکه شبیه کلوسئومی غولآساست، جایی که قربانیان آینده کف میزنند و نوبت مرگ خود را انتظار میکشند. آنها نه گلادیاتورهایی آماده، بلکه شکاری هستند برای ماشینهای جنگی. در این میان، رباتهایی با چهره و نام مستعار هدایتگرِ تشویقها، فریادها، هوراها و اشکها هستند.
از جایگاه افتخاریاش، سرمایه با رضایت کف میزند و در سکوت فریاد تماشاگران را میشنود:
«درود بر سزار! آنان که خواهند مرد، بر تو درود میفرستند».
*******
و با این حال…
روزی، بر ویرانههای تاریخ، پیکر سیستمی که خود را جاودان و همهجا حاضر میپنداشت، خواهد افتاد. پیش از آن سپیدهدم، سخن گفتن از صلح برای قربانیان فقط کنایهای تلخ است. اما آن روز، خورشید شرق بر فلسطینی زنده خواهد تابید. زنده و آزاد، زیرا تنها در آزادی میتوان زیست.
زیرا هنوز کسانی هستند که میگویند: «نه».
کسانی که نمیخواهند ارباب عوض کنند، بلکه نمیخواهند اربابی داشته باشند.
کسانی که مقاومت میکنند، میشورند… و خود را آشکار میسازند.
از کوهستانهای جنوبشرقی مکزیک
کاپیتان – ژوئن ۲۰۲۵
No hay comentarios todavía.
RSS para comentarios de este artículo.